
دل دیوانه! اگر نیست امیدت به وصال
میکشی بار فراغ اینهمه بر دوش چرا؟
گر در میکده بستند به فتوای فقیه
این همه می زده افتاده و مدهوش چرا؟
گر نگاهت نظری بر من دیوانه نداشت
پس به مرگ دل من گشته سیه پوش چرا؟
راز با آنکه گذشته ست تو را موسم عیش
کرده ای از می گلگون قدحی نوش چرا؟

:: موضوعات مرتبط:
شعر های عاشقانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 367
|
امتیاز مطلب : 146
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30