چـــــــــــــــــــــرا ؟
نوشته شده توسط : حمید

دل دیوانه! اگر نیست امیدت به وصال

میکشی بار فراغ اینهمه بر دوش چرا؟

گر در میکده بستند به فتوای فقیه

این همه می زده افتاده و مدهوش چرا؟

گر نگاهت نظری بر من دیوانه نداشت

پس به مرگ دل من گشته سیه پوش چرا؟

راز با آنکه گذشته ست تو را موسم عیش

کرده ای از می گلگون قدحی نوش چرا؟




:: موضوعات مرتبط: شعر های عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 367
|
امتیاز مطلب : 146
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 12 فروردين 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
حضرت ظریفی در تاریخ : 1389/8/9/0 - - گفته است :
سلام دارم!
وبلاک زیبا ئیست به خصوص انتخاب اشعار. هر زمان نامی از ولایت باد غیس میشنوم گویی در همان قلعهء نو و یا کنار دریای مر غاب هستم.
این ولایت زیبا همزمان باهرات باستان که مردمش دارای فرهنگ کلتور و عنعنات خیلی شبیح هستند در مهد تمدن خرا سان دیار شاعر خیز و گویی حنظله اولین شاعر پارسی گوی این سر زمین وخطهء باستانی را در اذهان تداعی میکند خواندم بهره بردم درین قسمت بر همین بخش دوست دارم وبلاکی داشته باشم امید بتوانمو اگر موفق نشوم از تهیه کننده یعنی شما حمید جان کمک خواهم خواست ارادتمند ظریفی از فنلاند


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: